شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

نقطه کوچولو

پایان 3ماهگی

پرهام جون امروز 3ماهگی رو تموم کرد و وارد 4ماهگی شد. اینم کیکی که خودم درست کردم . چون خیلی خسته بودم اونطوری که میخواستم نشد. ...
19 دی 1393

هفته های بعد چله

هفته 7 ام این هفته پرهام واسه خوابیدن خیلی اذیت کرد. شبا تا بخوابه کلی گریه میکنه تا اینکه قنداق میشه وبعدش یه کم آروم میشه.(چقد از قنداق کردن بچه بدم میاد و مامان پرهام رو عادت داد) حالا وقتی باهاش حرف میزنی نگات میکنه ودست وپاش رو تکون میده. پاهاش رو فشارمیده و خودش رو به عقب میکشه ، وقتی هم رو دست میگیرمش گردنش رو صاف میکنه وعقب میبره. انگشتاشم مدام میبره سمت دهن که بخوره. هفته 8 ام تواین هفته پرهامخودش رو به پهلو تکون میداد . هوشیارتر شده حالا وقت حرف زدن علاوه بر نگاه کردن دهنش رو باز میکنه و میخواد ادا در بیاره. هنوزم شبا گریه میکنه ودیر میخوابه و دیر به دیر میره بیرون . گاهی وقت گریه کردن اشک از چشماش میاد. ...
18 دی 1393

عکسهای پرهام

از تولد تا 3ماهگی پرهام جون به روایت تصویر ساعات اولیه تولد پرهام اولین روز تو بیمارستان پرهام جون تو دستگاه اکسیژن جای تست تیرویید 5روزگی اینم حلقه ختنه اولین روز بعد چله (خونه خودمون) اولین باری که پسری با ناخن صورت ماهش رو خراش داد. ...
13 دی 1393

ماجرای شبهای چله

برای خوندن ماجراهای چهل شب اول زندگی پرهام جونم به ادامه مطلب برید. روزاول: شنبه 19 مهر پسر عزیزم ساعت10و45 دقیقه صبح با تولدش زندگیمون رو نورانی کرد.وزنش هنگام تولد 4کیلو و200 گرم بود. بعد بستری شدن تو بخش واولین شیر دادن به پرهام جون یکی از ماماها اومدوشکمم رو فشار دادمیدونستم این کار درد زیادی داره اما خوشبختانه هنوز تاثیر داروی بیهوشی توبدنم بود و دردی احساس نکردم اما غافل از اینکه ماما به پرستارها گفته احتمال خونریزی دارم بازم وضعیتم رو چک کنند برای همین چند ساعت یکبار میومدند و شکمم رو فشار میدادن ومن کلی جیغ میزدم وگریه میکردم . شیرم خیلی کم بود وپرهام سیر نمیشد. وقتی پزشک عمومی پرهام رو دید گیر داد به ناخن هاش ک...
15 آذر 1393

قصه ی زایمان

هفته ی آخر که رفتم پیش دکتر روز سه شنبه بود .وقتی دید 2کیلو اضافه کردم باز آزمایش 24ساعته پروتین واسم نوشت . بعدش معاینه کرد گفت شرایطت واسه زایمان خوبه و دیگه باید دردات شروع شه. روز بعد آزمایش رو انجام دادم و پنج شنبه جواب رو برای دکتر بردم تو این مدت اصلا درد نداشتم .وقتی دکتر جواب آزمایش رو دید با اینکه پروتینم روی 197 بود گفت خوبه مشکلی نیست. گفتم :هنوزم درد ندارم. گفت:یه هفته دیگه هم صبر کن . گفتم:نمیتونم واقعا دارم اذیت میشم بنویسین بستری شم واسه زایمان،قبول کرد. گفت:فردا بیابستری شو. خواهرم همراهم بود اونم پسرش رو جمعه آورده بودیعنی هردوتا آبجیام پسراشون روز جمعه بدنیا اومده بودن . همین باعث شد کلی شوخی کنیم بعدشم سر وز...
12 آذر 1393