شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

نقطه کوچولو

پایان6ماهگی

1394/1/19 15:48
نویسنده : مامان معصومه
411 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مورچه ی مامان

امروز وارد 7ماهگی شدی مبارک باشه.

صبح رفتیم  واسه قدووزن وزدن آمپول:

وزنت :7800 بود که زیاد خوب نبود واسه همین گفت 15 روز دیگه بیار.

قد :68

 

فدات شم یک ماه دیگه گذشت. تو این ماه خیلی بهتر شدی منظورم گریه کردنا ونق نق زدناته.

 

فقط بازم گاهی واسه خواب بدجور بهونه میگیری و همش وول میخوری تابخوابی  دیگه لازم نیست بغلت کنیم وسرپا بگیریمت  تا بخوابی همین که شیر بخوری میخوابی

 

واست روردک خریدیم اول دوس نداشتی سوار شی ولی کم کم خوشت اومد حالا کل خونه ی 75متری مون رو میچرخی وهمش باید مواظبت باشیم از اول این ماه غذای کمکیت رو شروع کردم اول بالعاب برنج محلی .

 

اولین بار زیاد بهت دادم تا4روز شکمت کار نمیکرد ویبوست گرفتی آبجی گفت باید از قاشق مرباخوری شروع میکردی.

 

حالا فرنی وحریره بادام وسرلاک واست درس میکنم اولش عق میزنی ولی بعد میخوری از دیروزم سوپ شروع کردم که با اشتها خوردی.

 

تواین ماه یک هفته قبل عید یه شب تو خواب ساعت 4 بدنت داغ شد وتب کردی خونه مامان بودیم وبابا شیفت کاریش بود .من وخاله پاشویت کردیم ولی فایده نداشت سریع زنگ زدم بابا اومد بردیمت دکتر تبت روی 38 بود دکتر شیاف داد وقطره استانینوفن . اومدیم خونه شیاف که گذاشتم واست بهتر شدی تاصبح خوابیدی . صبح رفتیم پیش دکتر خودت گفت خروسک گرفته چندتا شربت نوشت وسوزن بتامتازون وقت تزریق یه کم جیغ زدی و گریه کردی تا دوهفته صدات گرفته بود وسرفه میکردی .

 

از همه مهمتر اولین بهار زندگیت ،اولین نوروز رو تجربه کردی شب با روروکت سرسفره کلی عکس انداختی جیگرم . 

 

عیدت مبارک.

 

این اواخرم نمیدونم چرا شبا با اینکه  خوابی همش غلت میخوری و اروم  نیستی  اول فک کردم گرسنه ای واسه همین قبل خواب غذا دادم ولی باز آروم نبودی گفتم پس معدت پره اذیت میشی ولی فایده ندلشت فعلا یه کم بهتر شدی. 

 

بازم موهات بلند شده وژولیده  ، من وبابام همش  جروبحث میکنیم که بابا تو رو ببره آرایشگاه مردونه ولی بابا میگه گریه میکنی ببر آرایشگاه زنونه منم میگم نه بد کوتاه میکنن حالا ببینیم چی میشه...

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)