شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

نقطه کوچولو

7ماهگی

1393/5/1 12:25
نویسنده : مامان معصومه
256 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزترین مادر

دیروز باز هم شیرین ترین لحظه ی زندگیم اتفاق افتاد و اونم ملاقات دوباره مادر و پسر تو ماه هفتم بود.

پسر عزیزم دیروز ظهر ساعت 12ونیم نوبت سونو داشتم و باز هم مثل همیشه استرس و دلشوره .خودمم تعجب میکردم که دلیلی واسه استرس نیست اما مادرا دست خودشون نیست در هر صورت فکر و خیال بد میاد سراغشون.

بالاخره نوبتم شد و فقط خود دکتر داخل اتاق بود و خانمی که همیشه پای کامپیوتر بود نبود واسه همین مادر شوهری تونست بیاد تو اتاق ،شوهریم دلش میخواست بباد اما گفت مامان بیاد آخه از اول حاملگی دوست داشت باهام بیاد سونو اما هربار نشد.

منم رو تخت دراز کشیدم و دکتر دستگاه رو گذاشت رو شکمم مادر بزرگت همش داشت دعا میخوند که دکتر به خاطر صداش وقت دعا کردن تذکر داد که تمرکزش بهم میخوره و نمیتونه درست صدا رو بشنوه مادربزرگیم بیچاره عذرخواهی کرد و دیگه چیزی نگفت.

خوشبختانه دکتر گفت همه چیز خوبه و مشکلی نیست.

دکتر گفت :جنین سالمه ،کیسه آب طبیعیه ، قلبت منظم میزنه ،وزنتم 2کیلوه ( خدایا شکرت) و سرتم پایینه ک اینجا از دکتر پرسیدم دیگه ایستاده نیست گفت نه 

یازم خدا رو شکر که تکون خوردی . البته خودم همش دنبال بهونه بودم واسه سزارین که اگه ایستاده میموندی سزارین حتمی بود اما انگار توم با بابایی دست به یکی کرد ک من نرم اتاق عمل.

این روزها همش میگم خدایا کی این چند هفته ی باقیمونده سپری میشه و پسرم رو تو آغوش میگیرم حتی باباییم بدجور دلتنگته اما از طرف دیگه هر روز که به روز زایمان نزدیک میشم ترس و استرس میاد سراغم خیلی میترسم از زایمان.

خدایا خودت کمک کن زایمان راحتی داشته باشم

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان حديث
24 مرداد 93 11:00
سلام دوست عزيزم ميدونم چه حسي داري الان به زودي پسرنازتو بغل خواهي كرد انشاالا خدا برات حفظش كنه و سالم و سرحال بوده باشه.