پایان ماه چهارم
سلام عزیز مامان
امروز هفته شانزدهم تموم میشه و وارد ماه پنجم بارداری میشیم
میخوام از این چهار ماه واست بگم
تا هفته ی هفتم که از بودنت بی خبر بودم و اونوقت ها مث همیشه فقط درد پایین شکم داشتم
بعد که اومدنت رو آشکار کردی به خاطر درد کمتر کار میکردم بابایی هم نمی ذاشت کار زیادی انجام بدم کم کم همش دنبال بهونه میگشتم که خونه نمونم و آشپزی نکنم از آشپزی بدم میومد همش دوست داشتم دراز بکشم و بی حال بودم
همش احساس تهوع داشتم طوری که همش میگفتم کاش میشد استفراغ کرد
تا اینکه تهوع های وحشتناک شروع شد تمام روز بالا میاوردم
جرات نداشتم بیام خونه همش میگفتم خونه بو میده
شوهری نباید نزدیکم میومد حالم ازش بد میشد
خوردن ترشی و سبزی ممنوع بود نباید رو سفره میذاشتن
از بوی پیاز داغ و مرغ متنفر بودم
مرغ و گوشت نمیخوردم
شوهری چقدر اصرار میکرد شیر بخورم اما بهونه میاوردم و نمی خوردم شیر بو میداد
اوایل سیب میخوردم همه میگفتن خوبه اما بعد بوش که بهم میخورد بالا میاوردم
از بوی مایع دسشویی متنفر بودم
شبا گرسنه ام میشد اما هیچی دوس نداشتم بخورم
بیشتر از شیرینی خوشم میاد
همه میپرسیدن ویارت چیه ؟ اما ویار خاصی نداشتم هرچند چند بار هوس هندونه کردم
یا شربت آب پرتغال
اما چیزی که شدید دوس داشته باشم نه
چایی هم کلاکنار گذاشتم زیاد خوشم نمیاد
مسواک زدن مشکل بعدیم بود بوی خمیر دندان اذیتم میکرد باعث میشد بالا بیارم هنوزم با مسواک زدن مشکل دارم
این روزها حالم بهتره حالا دیگه میتونم خونه بیام واسه شوهری غذا درست میکنم اما هنوزم گاهی حالم بد میشه
ولی خدا رو شکر ،همین که تو سالم باشی کافیه
راستی شکم مامانی داره بزرگ میشه دیگه شبیه زنهای حامله شدم