شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

نقطه کوچولو

اولین دیدار

1393/1/19 10:13
نویسنده : مامان معصومه
257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نقطه جونی امروز حالت چطوره عشقم

میخوام از دو روز پیش بگم که من و بابایی بهترین لحظات عمرمون رو تجربه کردیم

یکشنبه 17 فروردین

قلبم داشت از جاش کنده میشد دستام سرد شده بود ، از طرف دیگه کلی ذوق داشتم و خوشحال بودم

با وجود بابایی لحظات خوب میگذشت که اگه تنها بودم حتما هر ثانیه اندازه یکساعت میگذشت اما چون بابایی کنارم بود زودی گذشت

قرارمون ساعت 8 بود اما خوشبختانه ساعت 7 و نیم منشی اسمم رو صدا زد

وقتی نوبتم شد به آقای دکتر گفتم که میخوام شوهرمم کنارم باشه ، خوشبختانه قبول کرد منم زودی بابایی رو صدا زدم

هر دو منطر موندیم من روی تخت دراز کشیده بودم و لحظه شماری میکردم زیر لبم دعا میکردم که همه چی خوب پیش بره

چشمم که به بابایی افتاد لبای اونم آروم داشت تکون میخورد بابایی ام داشت دعا میکرد

دکتر اومد و دستگاه رو گذاشت رو شکمم

و زیباترین تصویر دنیا جلوی چشمای من وبابایی ظاهر شد(البته بیشتر بابایی چون مانیتور جوری بود که من نتونستم خوب ببینم)

بعدش از دکتر خواستم صدای قلبت رو واسمون بذاره

الهی مامان فدات شه

فدای اون تالاپ تالاپ قلب کوچیکت

اینم عکس سونو هرچند اونقدر کوچیکی که اصلا قابل تشخیص نیستی واسه همینه دیگه بهت میگیم نقطه

پسندها (1)

نظرات (4)

سعیده
20 فروردین 93 8:47
سلام عزیزم خوبی منم مثل شما نینی تو دلم دارم البته یک ماه کمتر بیا این دوران شیرین رو با هم در ارتباط باشیم و از تجربیاتهم استفاده کنیم لینکت میکنم منتظرم بیای و مهمون همیشگی وبم باشی
هانا
20 فروردین 93 9:56
ای جونم چقدر کیف میده و ادم اروم میشه .. زمان دیر میگذره منم دوست دارم زود برم سونو صدای قلبش و بشنومممممم
مامان معصومه
پاسخ
آخ گفتی این زمان چقد دیر میگذره ایشالله میری صداشو میشنوی خود وروجکشم میبینی
نسرین
21 فروردین 93 9:59
به سلامتی مامان جون. چشمت روشن. مراقب خودتو نی نی باش.
مامان آنی
1 اردیبهشت 93 18:30
سلام عزیزم.مبارکه.بسلامتی ایشالا جنسیتش مشخص نشده هنوز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان معصومه
پاسخ
مرسی عزیزم نه هنوز معلوم نیست یعنی خودمون فعلا نرفتیم