شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت شمارش روزهای شیرین قدکشیدنت ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

نقطه کوچولو

قصه ی آشنایی مامان وبابا

1392/9/17 12:11
نویسنده : مامان معصومه
317 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامانی میخوام امروز از قصه ی آشنایی مامان و بابا برات بگم قلب

قصه ی عشق ما از ماه رمضون سال 91 شروع شد , از روزی که من به محل کار بابایی رفتم و بابایی منو دید و خوشش اومد خجالت

بعدا که بزرگ شدی بیشتر برات تعریف میکنم چشمک

خلاصه آقای بابا دید و ما هم باهم حرف زدیم و دیدیم هردو نیمه گمشده همدیگه ایم لبخند

بعدم که با خونواده ها آشنا شدیم همه چی خوب پیش رفت مام که واسه رسیدن به هم عجله داشتیم (البت بیشتر باباییچشمک) خیلی زود قرار نامزدی و عقد کنان گذاشتیم .

10شهریور روز عقدمون بود . چه روز خوبی بود قلب

بعدشم کم کم  واسه عروسی آماده شدیم که 5ماه بعد یعنی 6بهمن جشن عروسی گرفتیم.

niniweblog.com

وااااااای چه شب به یاد ماندنی بود niniweblog.com

بعدشم که ماه عسل رفتیم شیراز niniweblog.com

خلاصه عزیزم همه چی عالی بود 2هفته بعدم اومدیم خونه خودمون و زندگی قشنگمون رو شروع کردیم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)